آنچه در آخرین روزهای زندگی حضرت علی (ع) گذشت
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۱۰۱۳۶
ایسنا/قم مدرس نهجالبلاغه به تشریح آخرین روزهای امام علی (ع) بر اساس نهج البلاغه پرداخت.
حجت الاسلام ایمان شکیبایی استاد، ۲۲ فروردین در نشستی به تبیین آخرین هفته حیات امیرالمومنین(ع) به روایت نهج البلاغه پرداخت و عنوان کرد: بعد از توافق تحمیلی صفین هر روز سینه وجود مقدس امیرالمومنین (ع) تنگ و تنگتر میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: مصیبت بسی بالاتر اینکه برخی فرمانروایان امام که باید مدافع امنیت جامعه باشند به معاویه پناهنده شده بودند (خ ۴۴). امیرالمومنین (ع) پیوسته از فضل جهاد و شهادت برای یارانش میگفت و اینکه باید داعشیهای وحشی را در مرزهای خودشان در دوردستها مهار کرد و نباید اجازه داد آنها به مرزهای کشور نزدیک شوند (خ ۲۷)؛ اما مردم سست کوفه به ندای امام جواب نمیدادند و بهانهگیری میکردند (خ ۲۷). لال شده بودند(خ ۱۱۹). با اینکه خودشان توافق صفین را تحمیل کرده بودند، پیوسته میگفتند که خون شهیدان صفین به خاطر جنگطلبی امام هدر شده (خ ۱۸۲)، گاه گرما و سرما را بهانه میکردند (خ ۲۷) و گاه میگفتند تا خودت با ما نیایی، ما تکان نمیخوریم(خ ۱۱۹).
وی افزود: انگار همین دیروز بود که خلیفه دوم از امیرالمومنین(ع) مشورت گرفت در جنگ با روم و جنگ با ایران همراه رزمندگان از مدینه خارج شود، ولی امام به عمر توصیه فرمود با توجه به نقش خلافت و رهبری او، بهتر است با رزمندگان در جنگها همراه نشود (خ ۱۳۴ و خ ۱۴۶).
وی بیان کرد: بعد از اینکه امام در خلوت و جلوت مردم را به جهاد فرا خواند و آنها جواب نمیدادند، مدتها بود که زبان سرزنش و توبیخ به سخنرانیهای عمومی امام راه یافته بود. زبان سخنرانیهای امام تلختر شده بود و میگفت دیگر حتی از سرزنش و عتاب کردن شما خسته شدهام (خ ۳۴). کاش شما یاران من نبودید که هر که شما یاران او باشید، خوار میشود (خ ۶۹). شما مثل تیرهای کُند و شکسته میمانید(خ ۲۹).
مدرس نهجالبلاغه اظهار کرد: غربت و مظلومیت امیرالمومنین(ع) به جایی رسیده بود که میفرمود: اگر میشد که شما را با یاران معاویه عوض کنم، ده تا میدادم و یکی میگرفتم (خ ۹۷). در یکی از آخرین سخنرانیها فرمود: هم من از شما خسته شدهام و هم شما از من، من از شما به ستوه آمدهام و شما از من (خ ۲۵)! و ...
وی گفت: آن سال بعد از نیمه ماه مبارک رمضان، اوایل هفته دیگر طاقت نیاورد. به جعده مخزومی فرمود: سنگ بزرگی را برای ایستادن و خطبه خواندن وسط میدان بگذارد، وجود باعظمت امیرالمومنین (ع) لباس رزم پوشید؛ پیراهنی خشن از پشم با کفش و بند شمشیری از لیف خرما (خ ۱۸۲). مردم را فراخواندند. روی سنگ ایستاد و بعد از حمد خداوند، فرمود: مردم شما را چه شده، دیگر تازیانهها، توبیخها و هشدارهای من اثری در شما ندارد. آیا منتظر رهبر دیگری هستید (خ ۱۸۲) من هم دوست ندارم با شما باشم و تنها امیدم این است که در این راه پر پیچ و خم شهادت نصیبم شود(ن ۳۵).
وی اضافه کرد: امام به یاد یاران باوفایش که در جنگ صفین شهید شدند، افتاد و گفت به خدا آنها ضرر نکردند، اگرچه دیگر امروز نیستند که خوراکشان غم و غصه و خونابه دل باشد. ناگاه فریاد کشید: کجایی عمار، کجایی مالک بن تیهان؟ کجایی ذوشهادتین؟ به اینجا که رسید دست بر ریش مبارک گرفت و برای مدت طولانی در وسط سخنرانی بلند گریست. بعد که کمی آرام گرفت، با بلندترین فریادش فرمود: پیش به سوی جهاد، جهاد، من همین امروز لشکر آماده میکنم، هر که میخواهد به سوی خدا حرکت کند، بسم الله. از سنگ پایین آمد. آرایش جنگی گرفت. برای فرزندش حسین (ع)، قیس بن سعد و ابوایوب انصاری ده هزار نفر تعیین کرد و گفت: آماده باشید که تا آخر هفته به سوی صفین حرکت میکنیم (خ۱۸۲).
پژوهشگر حوزه و دانشگاه افزود: نیمه هفته، در سحرگاه نوزدهم رمضان، در حالی که امام نشسته بود، خواب چشمانش را ربود. رسول خدا (ص) را در عالم خواب دید و پیش ایشان از سستیها و لجبازیهای امت گله کرد. پیامبر (ص) فرمود: نفرینشان کن و امام فرمود: خدایا مرا از اینها بگیر و همنشینان بهتری نصیب من کن (خ ۷۰).
وی بیان کرد: همان شب وقتی به مسجد رفت، ابن ملجم ملعون به امام ضربت زد. هنوز جمعه نیامده بود که لشکریان، همه برگشتند مانند گوسفندانی که شبان از دست داده و گرگها به آنها حمله کردهاند (خ ۱۸۲). در بستر بیماری چند بار به هوش آمد: یک بار فرمود: چه خوشحالم که گمشدهام، شهادت را یافتم، مثل تشنهای که در شب تار، به آب برسد(ن ۲۳).
استاد حوزه علمیه گفت: لحن امام عوض شده بود. زبان توبیخش به پند و اندرز تغییر یافته بود. گفت من تا دیروز امام شما بودم، حال مایه اندرز شما هستم. ببینید که بعد از آن همه تلاش و تحرک و گفتار در کنجی ساکن و ساکت نشستهام و منتظرم فردا از پیش شما بروم و البته اجل به سراغ همه خواهد آمد و خدا من و شما را بیامرزد.
وی ادامه داد: امام فرمود: شما بعدا خواهید فهمید که علت اصرار من چه بود. وقتی جای خالی مرا دیدید، مرا خواهید شناخت(خ ۱۴۹)، حال تقوی پیشه کنید، به واجبات عمل کنید، مواظب یتیمان و همسایگان باشید. یکدیگر را تنها نگذارید و به هم نیکی کنید (ن ۴۷)، قتل مرا بهانهی تحلیلهای خود نکنید تا خون مسلمانان را بریزید (خ ۴۵). قاتل من یک نفر است، با او هم به انصاف رفتار کنید(ن ۴۷).
مدرس نهج البلاغه یادآور شد: همانطوری که در شب های قدر، قرآن کریم را بالای سر میگذاریم سعی کنیم دستورات قرآن را هم بالای سر بگذاریم و به آنها عمل کنیم، همانطوری که قرآن را بالای سر میگذاریم سعی کنیم نهجالبلاغه را هم بالای سر بگذاریم و با دقت با معارف این کتاب ارزشمند انس بگیریم و در زندگی به کار ببریم، سعی کنیم امسالمان قرآنی، نهجالبلاغهای و صحیفه سجادیهای باشد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: امیرالمومنین نهج البلاغه استانی فرهنگی و هنری سالروز شهادت امام علی ع استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری استانی ورزشی استانی سیاسی زنجان اخبار اجتماعی خوزستان استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری نهج البلاغه بالای سر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۱۰۱۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شمه ای از کرامات امام صادق(ع)
بخشش و بزرگواری آن حضرت
از مشکوه الانوار نقل است که مردی خدمت حضرت صادق(ع) رسید و عرض کرد پسر عمویت فلان اسم جناب تو را برد و نگذاشت چیزی از بدگوئی و ناسزا مگر آن که برای تو گفت. حضرت کنیز خود را فرمود که آب وضو برایش حاضر کند پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوی گفت من در دلم گفتم که حضرت نفرین خواهد کرد بر او، پس حضرت دو رکعت نماز گذاشت و گفت: ای پروردگار من این حق من بود من بخشیدم برای او، و تو جود و کرمت از من بیشتر است پس ببخش او را و مگیر او را به کردارش و جزا مده او را به عملش؛ پس رقّت کرد آن حضرت و پیوسته برای او دعا کرد و من تعجب کردم از حال آن جناب.
صدقات پنهانی و امداد از بیچارگان بصورت نهانی
ابن شهر آشوب از ابوجعفر خثعمی نقل کرده که گفت حضرت امام جعفر صادق(ع) همیانی زر به من داد و فرمود این را بده فلان مرد هاشمی و مگو کدام کسی داده. راوی گفت آن مال را چون به آن مرد دادم گفت خدا جزای خیر دهد به آن که این مال را برای من فرستاده که همیشه برای من میفرستد و من به آن زندگانی میکنم و لکن جعفر صادق یک درهم برای من نمیدهد با آن که مال بسیاری دارد.
عطوفت و مهربانی امام
از سفیان ثوری روایت شده که روزی به خدمت آن حضرت رسید آن جناب را متغیّرانه دیدار کرد سبب تغّیر رنگ را پرسید آن حضرت فرمود: که من نهی کرده بودم که در خانه کسی بالای بام برود، این وقت داخل خانه شدم یکی از کنیزان را که مسئول تربیت فرزند من بود دیدم که طفل مرا در بردارد و بالای نردبان است. چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او افتاد بر زمین و مرد. تغییر رنگ من از جهت غصّه مردن طفل نیست بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از من پیدا کرد و با این حال آن کنیزک را فرموده بود تو را به جهت خدا آزاد کردم، باکی بر تو نیست، باکی نباشد تو را.
احیاگر دین
از حضرت ابوجعفر سوالی کردند امام پس از شما کیست؟ حضرت دست بر پشت مبارک امام صادق(ع) زده فرمود سوگند به خدا این همان کسی است که باید آئین آل محمد(ع) را احیا کند.
توصیف دیگران از حضرت
طاهر، مصاحب امام ابوجعفر(ع) گفت حضور حضرتش شرفیاب بودم. جعفر وارد شد. حضرت باقر(ع) فرمود: این آقا، بهترین آفریده خداست.
تواضع در پوشش
روزی یکی از اصحاب حضرت صادق(ع) بر آن حضرت وارد شد. آن جناب پیراهنی پوشیده که گریبان او را وصله زدهاند. آن مرد پیوسته نظرش بر آن پینه بود و گویا از پوشیدن آن حضرت آن پیراهن را تعجب داشت. حضرت فرموده چه شده تو را که نظر به سوی من دوختهای؟ گفت نظرم به پینهای است که در گریبان پیراهن شماست. فرمود بردار این کتاب را و بخوان آن چیزی که در او نوشته است. راوی گفت. مقابل آن حضرت یا نزدیک آن حضرت کتابی بود پس آن مرد نظر افکند در آن دید نوشته است در آن: «لا ایمان لمن لاحیاء له و لامال لمن لاتقدیر له و لاجدید لمن لاخلق له»
ایمان ندارد کسی که حیاء ندارد و مال ندارد کسی که در معاش خود تقدیر و اندازه ندارد و نو ندارد کسی که کهنه ندارد.